یکی هست که میتونی باهاش همهچیو تجربه کنی!
هیچ پردهای! مانعی!
نمیشه و نبایدی نیست توو ذهن هیچکدومتون.
اونقدر بیگارده! اونقدر بهت اعتماد داره بهش اعتماد
داری! که دربست خودت رو میسپاری به دستهاش.
حاضری باهاش همهی راههای نرفته! کارهای نکرده! رو تجربه کنی.
توو اون فاز با هم تمنای عمیقِ تنها رو دارین
ازاون طرف آرومگرفتنها نوازشهای سبُک بیانتها!
حرفزدنهای تا صبحتون رو هم.
میتونین ساعتها از همآغوشیتون حرف بزنین
حسهاتون! خواستهها! و فانتزیهاتونو با هم شر کنین
بی که نگران قضاوتِ طرف مقابل باشین
نگران عکسالعملش! نگران گارد گرفتنش!
یه وقت شمع روشن میکنین و موسیقی و شکلات و چای داغ!!
یه وقت املت و نونپنیرکره و در بهترین حالت کیتکت یا کیک بیبی.
یه وقت میشه که زیر گوشِ ت شاملو بخونه
یه وقتم میشه وسط تمام رمانس جاری در فضا بزنین کانال تیآی و غشغش به
ریش خودتون بخندین و کل اتمسفر رو به باد بدین.
با این آدم روزا میشه از همهچی حرف زد.
از همهی جدیها! و غیرجدیهای زندگی!!!
از همهی بایدها و نبایدها و ناگفتهها و نمیشودگفتهای زندگی!!!
میتونی باهاش بری گرونترین رستوران شهر اوریجینالترین استیک رو بخوری!
میتونی بری یه کله پاچهایِ وسط جاده که دو تا و نصفی میزِ شیشهای داره
با یه جفت چشمِ گرد شده که اینا این وقت صبح اینجا چیکار میکنن آخه!
و هر دوش هم بهتون خوش بگذره، حسابی.
با این آدم میشه همهجا رفت! همهچی خورد! همهچی دید! همهچی خوند! همهکار کرد.
اینجور آدما خوشبودن رو توو خودشون دارن.
وابسته به چی و کِی و کجا نیستن.
باهاشون میشه همونقدر توو جهنم خوش گذروند که توو بهشت
ادامه دارد
رو ,میشه ,توو ,وقت ,همهچی ,هم , یه وقت , با این ,با هم ,رابطه ی ,تجربه کنی
درباره این سایت